۸ دی ۱۳۸۸

عاشورا، عاشورا شد

دوستان در صورت باز نشدن تصاویر از فیلترشکن استفاده کنید.


به این میگن مرد!!! مادرش می تونه سرش و بگیره بالا، به به که چه گلی پس انداخته! (لام به ه) واحیرتا که این ایرانیه! نه اون فلسطینیه نه این اسرائیلی، چیزی که از بچگی کردن تو کلمون، گرچه که الان به نظر من اسرائیلیان که مظلومن، ما که نمی دونیم حتما همینطوره!!!


حالا من موندم این مادر باید افتخار کنه یا مادر اولی؟!!


آخ که نمی دونم فیلم مرگ این جوون و دیدین یا نه؟!
وقتی اون وانتیه کثافتِ حرومزاده آشغال میاد و زیرش می گیره!!
آخ که به مادرش بگید دیگه پسر نداره!!


چه مظلومانه نشستن تو ماشینشون، امنیت برقراره آسوده باشید، آسوده !
شهر در امن و امان است آسوده بخوابید
(برگرفته از کارتون رابین هود)


آخ که وقتی این عکس و دیدم دلم هوری ریخت پایین! چه مظلومه این پسر، چقدر تو خاک خودش غریب این پسر!


آره، اینجا ایرانه!


به خدا اینجا ایرانه! چرا اینجا باید تاریخ تکرار شه؟ آخه چرا این خاک انقدر مظلومه، چرا ایران جولانگاهه ظالمها بوده و هست؟!
مشکل کجاست؟
چه کنیم که دیگه نباشه جولانگاه؟

یه جا یه مطلبی خوندم حیفم اومد نذارمش:
خدايا ! در آن عرش كبريائي ات چه بيرحمانه و بي تفاوت نشسته اي و تماشا ميكني . در برابر تك تك ما كه آفريدي و بخاطر حكمي كه كردي اينطور داريم جان ميدهيم مسئولي . تماشاچي نباش ، خشم بگير ، بابا يك تكاني به خودت بده ! تو كه تا پاي ما در كمترينش بلغزد روزگارمان را سياه ميكني . تو كه تا چپ نگاهت بكنيم هزار جور قيافه ميگيري برايمان . خوشت آمده انگار از اين حال ؟ به خود تو قسم كه امروز بلندترين فريادهاي من بسر تو است و نه هيچكس ديگر . بابا ما يك ميخ هم كه مي سازيم حتي وقتي كه توي سرش ميزنيم مراقبيم كه كج نشود تو در برابر اعظم مخلوقاتي كه آفريده اي چنان بي تفاوت نشسته اي كه نه انگار كه آفريده اي ، خدايا تو ريده اي !
برگرفته از وبلاگ alirezarezaee1.blogspot.com

۵ دی ۱۳۸۸

دلم می خواد بنویسم

چقدر خوبه وقتی از طعم آدامست خسته شدی با یه گارد منحصر به فرد تفش کنی بیرون و شاد و سرخوش بخندی که اینبار مسافت بیشتری و طی کرد!!
چقدر خوبه وقتی به ته نوشابت می رسی با نی تا آخرین قطرش و با سر و صدا بری بالا!
چقدر خوبه فقط چیزای خوب تو خاطرت بمونه از آدمایی که میان و میرن و فقط یه لحظه هایی ازشون توی زندگیت می مونه!!
یه لحظه، لحظه لحظه خاطرات گوشه مغزت، واسه تمام عمرت.
شاید وقتی میرن خیلی دلت بگیره، غصه بخوری و گریه کنی ولی بعد که اون یه لحظه هه بین همون لحظه لحظه های گوشه ذهنت میاد جلوی صف، گوشه لبت یه لبخند می شینه!
چقدر خوبه این خنده هه
وقتی این خنده هه میاد و همزمان باهاش به اطراف نگاه می کنی چقدر همه چیز قشنگه، چقدر آدما دوست داشتنین و چقدر تمام مشکلات کوچولو و بی ارزش.

توضیح: حالا که می تونم بنویسم دارم 2 تا 2 تا تو یه روز می نویسم./ی

۴ دی ۱۳۸۸

بی ربط

می خوام یه مطلبی راجع به دوست داشتن بنویسم که هیچ ربطی هم به سیاست و منتظری و ا.ن و این حرفا نداره!/ی
دیدید وقتی یه نفر واقعا یکی و دوست داره واسش همه کاری می کنه، کلا حواسش به اون طرفه، خیلی هواش و داره، مدام دوست داره واسش یه کاری انجام بده؟
در اکثر مواقع طرف مقابل درک درستی از این موضوع نداره و این رو به پای حق قانونی خودش می ذاره و به جای حرکتی متقابل، اکثرا تو ژست و غرولنده!!/ی
واقعا چرا اینجوریه؟
البته خیلی به ندرت پیش میاد که این رابطه دوطرفه باشه
و چقدر قشنگه و جالب توجه
منظورم 2 جنس مخالف نیستا
این رابطه می تونه بین مادر و فرزند باشه
بین خواهر و برادر
بین دوتا دوست
کاش کمی بیشتر قدر محبت و می دونستیم./ی
محبت و عشق تنها چیزی توی زندگی هستند که می تونن به زندگی هدف بدن./ی

۲۳ آذر ۱۳۸۸

گاهی وقتا یه کم مردن چقده می چسبه

چرا دیگه هیچی، هیچ صفایی نداره؟!؟

۱۷ آذر ۱۳۸۸

بی زحمت یه شناسنامه سیاه کن خودش و معرفی کنه!!!/ی

تا چند وقت پیش دنبال یه پارتنر ارزون قیمت واسه اقامت امریکا بودیم، که کمتر از 400 تومنش پیدا نمی شد!!!/ی
از حالا به بعد باید دنبال یه شناسنامه سیاه کن بابت کارشناسی ارشد باشیم/ی
البته این موضوع ربطی به جنسیت نداره ها
فقط از کمالات شیوخ عالی قدر و بلندمرتبه ما ست که برماست!/ی

۱۶ آذر ۱۳۸۸

من بازم اومدم

آره دیگه ما بازم اومدیم
اون وبلاگ قبلیم و که فیلتر کردن بی مراما
ایشالا جز جیگر بزنن
به زمین گرم بخورن
لال بمیرن
مادرشون به عذاشون بشینه
...
ولشون کن بابا
امروزم که گذشت (16 آذر)/ی
زیاد فاز نداد، ولی کلا خیلی نامردی می زدانا
خیلی بی برنامه بود، ولی ما میدون و خالی نکردیم
نمی دونم این میدون تا کی می خواد اینطوری خالی نمونه! یکی یکی دارن لت و پار می کنن خیرندیده ها! چه می شه کرد؟ /ی